خداوند در سوره شورى، آیه 38 را مهمترین اصل اجتماعی می داند و می فرماید: «وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ و آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا داشته و كارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت مى گیرد، و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى كنند». این آیه به برخی از اوصاف مؤمنین اشاره كرده، مى فرماید: آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و فرمانهاى او را از جان و دل پذیرفته اند و نماز را برپا داشته اند و كار آنها به طریق شورى و مشورت در میان آنها صورت مى گیرد (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ) و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در راه خداوند انفاق مى كنند. بعد از نماز مهمترین مسأله اجتماعى همان اصل "شورى" است كه بدون آن همه كارها ناقص است. یك انسان هر قدر از نظر فكرى نیرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از یك یا چند بعد مى نگرد، و لذا ابعاد دیگر بر او مجهول مى ماند، اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارب و دیدگاههاى مختلف به كمك هم بشتابند مسائل كاملاً پخته و كم عیب و نقص مى گردد و از لغزش دورتر است. به همین جهت در حدیث پرمعنایى از پیغمبر گرامى اسلام مى خوانیم: «انه ما من رجل یشاور احدا الا هدى الى الرشد؛ احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند مگر اینكه به راه راست و مطلوب هدایت مى شود». قابل توجه اینكه: تعبیر در اینجا به صورتى است كه آن را یك برنامه مستمر مؤمنان مى شمرد، نه تنها در یك كار زودگذر و موقت، مى گوید همه كارهاى آنها در میانشان به صورت شورى است و جالب اینكه خود پیامبر (ص) با اینكه عقل كل بود و با مبدء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجرایى، در جنگ و صلح و امور مهم دیگر، به مشورت با یاران مى نشست، وحتى گاه نظر آنها را ترجیح مى داد با اینكه مشكلاتى از این ناحیه حاصل مى شد، تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا كه بركات مشورت از زیانهاى احتمالى آن به مراتب بیشتر است. چند موضوع را باید در اینجا متذکر شد:
الف: شورى منحصراً در مورد كارهاى اجرایى و شناسایى موضوعات است نه درباره احكام كه تنها باید از مبدء وحى و از كتاب و سنت گرفته شود. تعبیر به «امرهم» (كارهایشان) نیز ناظر به همین معنى است چرا كه احكام كار مردم نیست كار خدا است. بنابراین اگر بعضى از مفسران مانند " آلوسى" دامنه آن را توسعه داده اند و احكام را در آنجا كه نص خاصى در آن وارد نشده مشمول آن شمرده اند بى اساس است به خصوص اینكه ما معتقدیم هیچ امرى در اسلام نیست مگر اینكه نص عام یا خاصى در مورد آن صادر شده است، وگرنه «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ؛ امروز دین شما را بر شما کامل کردم (مائده/3)» صحیح نبود. ب: بعضى از مفسران گفته اند كه شأن نزول جمله «أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» در مورد انصار است، و این یا به خاطر آن است كه آنها حتى قبل از اسلام كارهایشان بر اساس شورى بود و یا اشاره به آن گروهى از انصار است كه قبل از هجرت پیامبر (ص) ایمان آوردند، و در "عقبه" با او بیعت كردند، و از حضرتش دعوت به مدینه نمودند (چون این سوره مكى است و آیات فوق نیز ظاهراً در مكه نازل شده). ولى به هر حال آیه مخصوص شأن نزولش نیست و یك برنامه عمومى و همگانى را بیان مى كند. این سخن را با حدیثى از امیرمؤمنان على (ع) پایان مى دهیم، آنجا كه فرمود: «لا ظهیر كالمشاورة و الاستشارة عین الهدایة؛ هیچ پشتیبان و تكیه گاهى همچون مشورت نیست و مشورت عین هدایت است» (وسائل الشیعه جلد 8 صفحه 425 باب 21 از ابواب احكام العشرة). قرآن کریم همچنین می فرماید: «و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان؛ در ارهای خوب، در احسانها و منشأ خیر شدن ها و بر اقامه تقوا و طهارت،یکدیگر را اعانت کنید و به کمک یکدیگر بشتابید، و اما در شر و فساد و شر و فساد و کینه توزی ها یکدیگر را اعانت نکنید» (مائده/2)
نظرات شما عزیزان: